" مـعلم عیسی "
چون عیسی (ع ) بزرگتر شد , مریم (ع ) او را به معلمی سپرد و گفت : این کودک را نیک آموز و عزیزدار و مزن و خود برفت .
معلم او را پیش خواند و گفت : بگو , ابجد , عیسی گفت : ابجد چه بود ؟ معلم گفت : تو فقط بیاموز و معنی مپرس .
عیسی (ع ) گفت : چگونه آموزم چیزی که اصلش ندانم ؟
معلم بزد و گفت : بگو ابجد , اما عیسی (ع ) امتناع کرد . چون مادرش بیامد و گفت : یا مادر , این معلم , وصیت تو به کار نبست . تو گفتی بسیار آموز و اندک زن . او بسیار زد و اندک آموخت .
پس عیسی (ع ) گفت : ای معلم اگر خواهی معنی ابجد را به تو بگویم . معلم گفت : بگوی , عیسی (ع ) گفت : الف آلاء اوست , با بقای اوست , و جیم , جلال اوست . معلم گفت : ای زن , این فرزند تو نه چنان است که از کسی آموزد که وی چنان است که باید همه عالم از او آموزند .